داستان کوتاه ترکی استانبولی با ترجمه فارسی

پرستو غفاری
جمعه, 21 بهمن 2021

دسته بندی :

زمان مطالعه : 5 دقیقه

داستان های کوتاه ترکی استانبولی با ترجمه فارسی

داستان کوتاه ترکی استانبولی با ترجمه فارسی

یادگیری زبان ترکی استانبولی با کمک کتاب داستان ترکی استانبولی به راحتی ممکن میشود. ما در اینجا تعدادی داستان کوتاه ترکی با ترجمه فارسی را برای شما آورده ایم.

با توجه به اینکه از زبان انگلیسی به عنان زبان واسطه برای تدریس اکثر زبان های دنیا استفاده میشود، برای یادگیری ترکی با متن های ساده ترکی استانبولی نیز میتوانید از این زبان کمک بگیرید. یادگیری یک زبان با متن های ساده و داستان بسیار مفید موثر است. موقع خواندن نه تنها لغات جدید را می‌آموزید بلکه داستان را در ذهن خود مجسم خواهید کرد و از این طریق آنچه می‌اموزید را ساده‌تر به خاطر می‌سپارید. بعلاوه، خواندن بلند بلند داستان در تقویت مهارت صحبت کردن شما نیز نقش مهمی را ایفا می‌کند. شما همچنین میتوانید برای یادگیری این زبان از پادکست های رایگان ترکی استانبولی نیز استفاده کنید.
بر اساس فلسفه "اگر فقط کلمات را بشنوم، فراموششان می‌کنم. اما اگر آنها را ببینم، به یاد می‌سپارم و اگر از آنها استفاده کنم، کاملاً یاد خواهم گرفت." داستان‌های کوتاه انگلیسی افق فکری شما را گسترده‌تر می‌کنند و سبب می‌شوند تا شجاعت کافی را به دست بیاورید. در حقیقت نوشتن باعث می‌شود سطح زبان شما به سرعت ارتقا پیدا کند. بنابراین بیایید نگاهی به داستان‌های کوتاه انگلیسی که برای شما آماده کرده‌ایم، بیندازیم.


داستان ترکی استانبولی اول

Emily’s secret  (راز امیلی)

امیلی تکالیفش را نمی‌نویسد. وقتی که امتحان دارد –مریض می‌شود. به کسی حرفی نمی‌زند اما حقیقت این است که او نمی‌تواند بخواند و بنویسد. امیلی حروف الفبا را به خاطر نمی‌آورد.
یک روز، معلم امیلی متوجه می‌شود. او می‌بیند که امیلی نمی‌تواند روی تخته بنویسد. امیلی را بعد از کلاس صدا می‌زند و از او می‌خواهد که حقیقت را بگوید. امیلی می‌گوید: "حقیقت دارد. من نمی‌دانم چطور باید بخوانم و بنویسم." معلم به امیلی گوش می‌کند. می‌خواهد به او کمک کند و می‌گوید: "اشکالی ندارد. اگر با هم تمرین کنیم، تو بالاخره می‌توانی بخوانی و بنویسی."
بنابراین امیلی و معلمش هر روز بعد از کلاس همدیگر را ملاقات می‌کنند. آنها با هم تمرین می‌کنند. امیلی سخت تلاش می‌کند. حالا او می‌داند چطور باید بخواند و بنویسد.
Emily’nin Sırrı
Emily 8 yaşındadır. Büyük bir evde yaşar. Muazzam bir odası vardır. Çok sayıda oyuncağa ve pek çok arkadaşa sahiptir. Fakat Emily mutlu değildir. Bir sırrı vardır. Sırrını kimseye söylemek istemez. Utanır. Problem şudur ki, eğer kimse sırrını bilmezse, yardım edebilecek kimse olamaz.
Emily ev ödevini yazmaz. Bir sınavı olduğu zaman hastalanır. Kimseye söylemez ama gerçek şudur; o okuyamaz ve yazamaz. Emily alfabenin harflerini hatırlamaz.
Bir gün Emily’nin öğretmeni keşfeder. Emily’in tahtaya yazı yazamadığını görür. Dersten sonra onu çağırır ve gerçeği anlatmasını ister. Emily, “Bu doğru. Nasıl okuyup yazacağımı bilmiyorum.” der. Öğretmen onu dinler. Emily’ye yardım etmek ister. Ona, “Sorun değil. Eğer birlikte çalışırsak okuyup yazabilirsin.” der.
Böylece Emily ve öğretmeni dersten sonra her gün buluşur. Birlikte çalışırlar. Emily çok çalışır. Şu an nasıl okunup yazılacağını biliyor.

 

همانطور که در متن بالا دیدید، داستان کوتاه ترکی استانبولی با ترجمه فارسی چندان دشوار نخواهد بود. شما میتوانید معادل هر کلمه را در متن ترکی استانبولی پیدا کنید.

داستان ترکی استانبولی با فایل صوتی در سایر مقالات بخش داستان زبان ترکی استانبولی در دسترس شما قرار دارد. برای یادگیری تلفظ کلمات در متن های ساده ترکی استانبولی مانند متن بالا نیز کافی است کلمه مد نظر را در نرم افزارهای تبدیل متن هب صوت مانند گوگل ترنسلیت قرار دهید. با پیشرفت تکنولوژی، این نرم افزارها دقت بسیار بالاتری پیدا کرده اند.

 

 

داستان ساده و بازنویسی شده ترکی دوم

داری در مورد چی حرف می‌زنی؟


جین و لارا دارند توی مرکز خرید قدم می‌زنند. آنها می‌خواهند لباس بخرند. جین کمی پول دارد و لارا هم کمی پول دارد.
ناگهان، جین می‌گوید: "لارا! لارا! اون پیراهن رو نگاه کن! قشنگ نیست؟! من اون پیراهن رو می‌خوام اما پول کافی ندارم."
لارا می‌گوید: "داری در مورد چی حرف می‌زنی؟ این پیراهن که زشته! اصلاً وحشتناکه! حتی دلم نمی‌خواد بهش نگاه کنم."
جین با ناراحتی زیرلب می‌گوید: "خیلی خب. خیلی خب."
ناگهان لارا می‌گوید: "اوه! خدای من! این پیراهن رو نگاه کن! خیلی قشنگه! من این پیراهن رو می‌خوام! اوه! اما به قیمتش نگاه کن! برای من خیلی گرونه!."
حالا جین می‌گوید: "داری در مورد چی حرف می‌زنی؟ این پیراهن که خیلی زشته! واقعاً وحشتناکه! حتی دلم نمی‌خواد بهش نگاه کنم."
لارا با ناراحتی زیر لب می‌گوید: "باشه ... باشه."
حالا جین ناراحت است. و لارا ناراحت است. آنها دارند به سمت خانه قدم می‌زنند. هیچ لباس نویی هم ندارند. اما می‌دانند که دفعه بعد باید به نظر بقیه احترام بگذارند.
Sen neden bahsediyorsun?
Jane ve Laura alışveriş merkezine yürüyorlar. Yeni kıyafetler almak istiyorlar. Jane biraz paraya ve Laura biraz paraya sahip.
Birdenbire Jane bağırıyor: “Laura! Laura! Şu elbiseye bak! Güzel değil mi? Bu elbiseyi istiyorum ama yeterli param yok.”
Laura bağırıyor: “Sen neden bahsediyorsun? Bu çirkin bir elbise! Sadece korkunç! Bu elbiseyi görmek bile istemiyorum.”
“Tamam, tamam…” diye üzgün bir şekilde fısıldar Jane.
Birdenbire Laura bağırıyor: “Aman tanrım! Bu elbiseye bak! Güzel! Bu elbiseyi istiyorum! Oh, ama fiyatına bak. Benim için çok pahalı.”
Şimdi Jane bağırıyor: “Sen neden bahsediyorsun? Bu çirkin bir elbise! Gerçekten korkunç! Onu görmek bile istemiyorum.”
“Tamam, tamam…” diye üzgün bir şekilde fısıldar Laura.
Şimdi Jane mutsuz, Laura mutsuzdur. Eve yürürler. Yeni kıyafetleri yoktur ama bir dahaki sefere diğer fikirlere saygı duymayı öğrenirler.

 تا اینجا چطور بود؟ آیا برای شروع کردن یک کتاب داستان ترکی استانبولی آماده هستید؟ یا ترجیح میدهید به خواندن متن های ساده ترکی استانبولی ادامه دهید؟ با ما همراه باشید تا یک داستان دیگر را به این زبان زیبا بخوانیم. یادگیری زبان به کمک داستان کوتاه میتواند بسیار جذاب باشد.

ترکی استانبولی سوم


شان و کیک تولد


شان خوراکی دوست دارد. او میوه و سبزیجات دوست دارد. او نان و کیک دوست دارد. او ماهی و لبنیات دوست دارد. او گوشت دوست دارد. او همه‌چیز می‌خورد!
روزی شان به میهمانی می‌رود. میهمانی تولد دوستش لئو است. او از میهمانی با دوست خود لذت می‌برد. آنها می‌رقصند و خوش می‌گذرانند.
در پایان شب، مادر لئو با یک کیک وارد می‌شود. همه خیلی خوشحال هستند. آنها کیک شیرین دوست دارند. شان هم بسیار خوشحال است. او خوراکی دوست دارد!
مادر شان کیک را تقسیم می‌کند و به هر بچه یک تکه کیک می‌دهد. شان اولین کسی است که یک تکه می‌گیرد. اول، او خیلی خوشحال است، اما بعد از چند لحظه به رنگ آبی درمی‌آید و به سمت بیرون می‌دود.
وقتی بر می‌گردد، همه بسیار متعجبند. دوستش لئو می‌گوید: "شان! همه‌چی خوبه؟ انگار خودت نیستی!"
شان هم متعجب است. "چرا لئو؟ چرا این رو می‌گی؟"
لئو جواب می‌دهد: "خب." "تو معمولاً خوراکی خیلی دوست داری! تو از خوراکی فرار نمی‌کنی!"
شان لبخند می‌زند و می‌گوید: "آره لئو. من خوراکی دوست دارم. اما این کیک که خوراکی نیست!."
Sean ve Doğumgünü Pastası
Sean yemek yemeyi sever. Meyve ve sebzeleri sever. Ekmek ve kekleri sever. Balık ve süt ürünlerini sever. Et sever. Her şeyi yemeyi sever!
Bir gün bir partiye gider. Arkadaşı Leo için bir doğum günü partisidir. Arkadaşlarıyla birlikte partinin tadını çıkarır. Dans ederler ve çok eğlenirler.
Gecenin sonunda, Leo’nun annesi pasta ile gelir. Herkes çok mutludur. Şekerli pastayı severler. Sean de mutludur. Yemek yemeyi sever!
Leo’nun annesi pastayı dilimler ve her çocuğa bir dilim pasta verir. Sean dilimi alan ilk kişidir. Başta mutludur ama birkaç dakika sonra mavi renge döner. Dışarı koşar.
Geri döndüğünde herkes şaşkındır. Arkadaşı Leo sorar, “Sean, her şey yolunda mı? Kendin gibi davranmıyorsun!”
Sean şaşırmıştır. “Niçin, Leo? Neden bunu söylüyorsun?”
“Eh,” diye Leo cevap verir, “Sen genelde yemek yemeyi çok seversin! Yemeklerden kaçmazsın!”
Sean güler ve der ki, “Evet, Leo, Yemek yemeyi severim. Fakat pasta, yemek değil!”

تمرین زبان به کمک متن های داستانی

امیدواریم این مطلب و نمونه های داستان کوتاه ترکی با ترجمه فارسی برای شما مفید بوده باشد. برای یادگیری زبان به کمک داستان های بیشتر میتوانید با مرکز آموزش زبان رایگان در مجله تیکا همراه باشید.

اساتید آموزشگاه آنلاین زبان تیکا