رنگ ها نقش مهمی در زندگی ما ایفا می کنند. آنها نه تنها به دنیای اطرافمان زیبایی می بخشند، بلکه می توانند بر احساسات و خلق و خوی ما نیز تاثیر بگذارند. در این مقاله، به بررسی انواع رنگ ها در زبان انگلیسی به همراه تلفظ آنها می پردازیم.
در زبان انگلیسی، رنگ ها به دو دسته کلی گرم و سرد تقسیم می شوند. هر دسته از این رنگ ها، حس و حال و تداعی های خاص خود را دارند.
• قرمز (Red): [red]
• نارنجی (Orange): [ˈɔːrɪndʒ]
• زرد (Yellow): [ˈjɛloʊ]
رنگ های گرم، تداعی کننده گرما، آتش، انرژی، شور و اشتیاق هستند. این رنگ ها می توانند فضا را شاداب تر، صمیمی تر و پرنشاط تر نشان دهند.
مثال:
• The red dress makes her look confident and passionate (لباس قرمز او را با اعتماد به نفس و پرشور نشان می دهد): [ði red dres meɪks hər lʊk ˈkɑːnfɪdənt ænd ˈpæʃənɪt]
• The orange walls create a warm and inviting atmosphere in the room (دیوارهای نارنجی فضایی گرم و صمیمی در اتاق ایجاد می کنند): [ði ˈɔːrɪndʒ wɔːlz kriːeɪt a wɑːrm ænd ɪnˈvaɪtɪŋ ətˈmɑsfɪər ɪn ði ruːm]
• آبی (Blue): [bluː]
• سبز (Green): [griːn]
• بنفش (Purple): [ˈpɜːpəl]
رنگ های سرد، تداعی کننده آرامش، سکوت، صلح، طبیعت و وسعت هستند. این رنگ ها می توانند فضا را بزرگتر، خنک تر و آرام تر نشان دهند.
مثال:
• The blue painting has a calming effect on me (نقاشی آبی اثر آرامش بخش روی من دارد): [ði bluː peɪntɪŋ hæz ə ˈkɑːlmɪŋ ˈɪfekt ɑn miː]
• The green garden is a peaceful place to relax (باغ سبز مکانی آرام برای استراحت است): [ði griːn ˈgɑːrdn ɪz ə ˈpiːsfl pleɪs tə rɪˈlæks]
توجه:
• در برخی موارد، ممکن است یک رنگ در دسته بندی های مختلف قرار گیرد. به عنوان مثال، رنگ قهوه ای می تواند هم به عنوان یک رنگ گرم و هم به عنوان یک رنگ سرد تلقی شود.
• ادراک رنگ ها تا حدی ذهنی است و ممکن است افراد مختلف رنگ ها را به طور متفاوتی درک کنند.
• Red (قرمز)[red]
• Yellow (زرد)[ˈjɛloʊ]
• Blue (آبی)[bluː]
• Orange (نارنجی)[ˈɔːrɪndʒ]
• Green (سبز)[griːn]
• Purple (بنفش)[ˈpɜːpəl]
• Pink (صورتی)[pɪŋk]
• Brown (قهوه ای)[braʊn]
• Black (مشکی)[blæk]
• White (سفید)[hwaɪt]
• Gray (خاکستری)[greɪ]
• Silver (نقره ای)[ˈsɪlvər]
• Gold (طلایی)[ɡoʊld]
در ادامه، به برخی از اصطلاحات و عبارات انگلیسی رایج در مورد رنگ ها اشاره می کنیم:
• A splash of color (قطره ای از رنگ)[a ˈsplæʃ əv ˈkʌlər]
• A burst of color (انفجار رنگ)[a bɜːst əv ˈkʌlər]
• A touch of color (لمسی از رنگ)[a tʌtʃ əv ˈkʌlər]
• A pop of color (پرتاب رنگ)[a pɑːp əv ˈkʌlər]
• A vibrant color (رنگ شاداب)[a ˈvaɪbrənt ˈkʌlər]
• A dull color (رنگ کسل کننده)[a dʌl ˈkʌlər]
• A light color (رنگ روشن)[a laɪt ˈkʌlər]
• A dark color (رنگ تیره)[a dɑːrk ˈkʌlər]
• A warm color (رنگ گرم)[a wɑːrm ˈkʌlər]
• A cool color (رنگ سرد)[a kuːl ˈkʌlər]
با یادگیری این اصطلاحات مهارت های خود راه اهم از رایتینگ زبان انگلیسی و... تقویت می کنید. با خواندان کلمات بیشتر شما تسلط بیشتری در این زبان پیدا می کنید. به همین دلیل مطالعه مقاله انواع خوراکیها در زبان انگلیسی به همراه تلفظ به شما پیشنهاد می شود!
علاوه بر نام های کلی رنگ ها، اصطلاحات و عبارات متعددی نیز در زبان انگلیسی برای اشاره به سایه ها، تناژها و ویژگی های مختلف رنگ ها وجود دارد. در این بخش، به بررسی برخی از این اصطلاحات به همراه تلفظ آنها می پردازیم:
• Light (روشن)[laɪt]
• Dark (تیره)[daːrk]
• Bright (روشن و درخشان)[braɪt]
• Dull (کسل کننده)[dʌl]
• Pale (کم رنگ)[peɪl]
• Deep (عمیق)[diːp]
• Soft (ملایم)[sɔːft]
• Muted (خاموش)[mjuːtɪd]
• Vivid (شاداب)[ˈvaɪvɪd]
مثال:
• A light blue shirt (پیراهن آبی روشن)[a laɪt bluː ʃɜːt]
• A dark green dress (لباس سبز تیره)[a daːrk griːn dres]
• A bright yellow car (ماشین زرد روشن)[a braɪt ˈjɛloʊ kɑː]
• Warm (گرم)[wɑːrm]
• Cool (سرد)[kuːl]
• Neutral (خنثی)[ˈnjuːtrəl]
• Pastel (پاستلی)[ˈpæstəl]
• Neon (نئون)[ˈniːɑːn]
مثال:
• A warm orange sweater (ژاکت نارنجی گرم)[a wɑːrm ˈɔːrɪndʒ ˈswɛtər]
• A cool blue scarf (روسری آبی سرد)[a kuːl bluː skɑːf]
• A neutral beige coat (مانتو بژ خنثی)[a ˈnjuːtrəl beɪʒ koʊt]
• Shiny (براق)[ˈʃaɪni]
• Glossy (صیقلی)[ˈglɑːsi]
• Matte (مات)[mæt]
• Opaque (غیر شفاف)[oʊˈpeɪk]
• Transparent (شفاف)[ˈtrænspərənt]
مثال:
• A shiny red car (ماشین قرمز براق)[a ˈʃaɪni red kɑː]
• A glossy black piano (پیانوی سیاه صیقلی)[a ˈglɑːsi blæk ˈpiːɑːnoʊ]
• A matte white wall (دیوار سفید مات)[a mæt waɪt wɔːl]
• Match (ست کردن)[mætʃ]
• Clash (جور نیامدن)[klæʃ]
• Go well together (به هم آمدن)[ɡoʊ wel təˈɡɛðər]
• Complementary colors (رنگ های مکمل)[kəmˈplɪməntri ˈkʌlərᴢ]
• Analogous colors (رنگ های آنالوگ)[əˈnæləgəs ˈkʌlərᴢ]
مثال:
• The blue shirt matches the blue jeans (پیراهن آبی با شلوار جین آبی ست می شود)[ði bluː ʃɜːt mætʃɪz ði bluː dʒiːnz]
• The red and green colors clash (رنگ های قرمز و سبز جور نمی آیند)[ði red ænd griːn ˈkʌlərᴢ klæʃ]
• The blue and orange colors go well together (رنگ های آبی و نارنجی به هم می آیند)[ði bluː ænd ˈɔːrɪndʒ ˈkʌlərᴢ ɡoʊ wel təˈɡɛðər]
• Red and green are complementary colors (قرمز و سبز رنگ های مکمل هستند)[red ænd griːn a
در ادامه، به برخی از اصطلاحات و عبارات عامیانه در مورد رنگ ها به انگلیسی اشاره می کنیم:
• To be green with envy (از حسادت سبز شدن)[tʊ biː griːn wɪð ˈɛnvi]
• To see red (عصبانی شدن)[tʊ siː red]
• To feel blue (غمگین شدن)[tʊ fiːl bluː]
• To be in the pink (سرحال و شاداب بودن)[tʊ biː ɪn ði piŋk]
• To paint the town red (خوش گذراندن)[tʊ peɪnt ði taʊn red]
در این مقاله سعی کردیم تا شما را با اصطلاحات مربوط به رنگ به انگلیسی آشنا کنیم. برای یادگیری یک زبان خوب است بتوانید تمامی اصطلاحات مرتبط و مختلف را در زبانی که یاد میگیرید بگویید. موسسه زبان تیکا در یادگیری 16 زبان مختلف در کنار شماست. برای یادگیری زبان با توجه به هدفی که دارید استاد دلخواه زبان خود را بیابید و در مسیر دلخواه خود برای یادگیری زبان قدم بگذارید.