اجازه بدهید حدس بزنم. آماده شروع سفر جذاب یادگیری زبان جدید هستید و پی راهنمای آنلاین می گردید. اینترنت پر از استراتژی های تک بعدی برای زبان آموزان است. بگذارید بگوییم که تنها دو نوع پست وبلاگی در دنیای آنلاین وجود دارند که برای زبان آموزان توصیه ارائه می دهند: آنها که درست هستند و آنها که اشتباهند. مطالب اشتباه آن هایی هستند که قبل از آنکه بر رویشان کلیک کنید، خواهید فهمید. شروع یادگیری زبان انگلیسی با کتاب یا بدون کتاب ممکن است. کافیست تعهد به یک ساعت مطالعه روزانه پشت میز را داشته باشید.
تبلیغاتی که شاید هنگام شروع یادگیری زبان انگلیسی با آن ها برخورد کنید را جدی نگیرید. آن ها از عناوینی مثل "چطور در سه روز زبان را روان صحبت کنیم" استفاده می کنند و معادل زبان شناسی قرص های لاغری و غذاهای معجزه آسا هستند. مطالب درست آن هایی هستند که که جمع بندی خوبی از تحقیقات را به گونه ای ارائه می دهند که به صورت یک بعدی باعث پیشرفت مهارت های زبانی شما می شوند: توصیه، ترفند و رازی را ارائه می کنند که نویسنده مهم می پندارد.
شما می توانید هر کدام از آنها را بخوانید و بخشی از آن که برایتان مناسب است را دریافت کنید. یا اینکه تمام حقیقت را یاد بگیرید، حقیقت واقعی زبان شناسی! در چند دهه گذشته، زبان شناسان و عصب شناسان با جمعی از جامعه شناسان و روانشناسان و متخصصین مسائل آموزشی همکاری کرده اند و در این بین، حقیقت این است که تکه های این پازل در حال حاضر در کنار هم قرار گرفته است. ما هم اکنون چیزهای بسیاری در زمینه یادگیری زبان می دانیم و اکثریت آنچه می دانیم کاملاً سرراست است. بنابراین به جای خواندن مقاله های راحت الحلقوم بهتر است با استفاده از آنچه در مورد کارکرد زبان ها به دست آمده، اتفاقی که در مغز انسان هنگام یادگیری زبان می افتد و توجه به نتایج جامعه شناسی و عملی یادگیری زبان در زندگی شخصی شما، چگونگی یادگیری زبان را بررسی کنیم. اینجا به چهار مرحله اشاره می کنیم و همه آن ها برای هر زبان آموز متفاوت به نظر می رسند اما آنچه مغز شما در پشت صحنه در حال انجام است، برای همه یکسان می نماید.
پس بیایید شروع کنیم ، راه پیش رو را بررسی کنیم و در مسیر درست گام برداریم !
فقط وقتی لازم است این مرحله را دنبال کنید که دلتان می خواهد بخش تکرار بی نهایت کلمات برای حفظ کردنشان، دلسردی و نهایت ناامیدی ناشی از از گیج شدن و همچنین شروع دوباره از ابتدای کار موقع یادگیری زبان را از این روند حذف کنید. بنابراین اگر به مبارزه کردن علاقمندید، می توانید از این مرحله عبور کنید و قدم 2 را بخوانید. اما اگر نه، لحظه ای صبر کنید و کلی تر به مسئله نگاه کنید و سؤال بزرگ را بپرسید: زبان چیست؟
ممکن است پاسخ دهید که زبان چیزی است که برای معاشرت روزمره، خواندن، نوشتن و تبادل نظر از آن استفاده می کنیم. اما این ها کارکردهای زبان هستند و نه خود آن! اهمیت این موضوع را در قدم2 بررسی خواهیم کرد. اما حالا اولین توصیه بزرگ برای یادگیری را ارائه می کنیم: به زبان به عنوان یک چیز یکپارچه و به هم پیچیده فکر نکنید. برای شروع یادگیری زبان انگلیسی، بیایید با بخش های مختلف زبان آشنا شویم:
اصلی ترین مؤلفه هر زبان این است که چگونه هوا را از میان دهان و بینی خود بیرون می دهیم تا صدایی تولید کنیم که معنی دار باشد. واج شناسی تمام صداهای یک زبان، چگونگی تلفظ و استفاده از آنها را مطالعه می کند.
اصطلاح Morphology (که از لغت لاتین morpho به معنی شکل یا فرم نشأت می گیرد) در رابطه با کلمات و اجزاء تشکیل دهنده آن ها مثل پیشوندها و پسوندها استفاده می شود. واژه های انگلیسی می تواند شامل کلماتی مثل book و run شود یا حروفی مثل ly یا un که کلمات مجزایی نیستند حتی اگر معنی داشته باشند.
صرف عبارت است از قواعد پایه ای و الگوهای منطقی که فرمول های معجزه آسایی را پدید می آورد که ترتیب دقیق کلمات را نظم می دهد تا با عقل جور در بیاید.
وقتی در مورد "سران کشورها" یا "مدیریت کمیته" صحبت می کنیم می دانیم که معنی دقیق کلمه سر منظور ما نیست و دیگر معانی کلمه "head" مورد نظر است. علم معنی شناسی رابطه میان صداها، بخش های کلمات و عباراتی که استفاده می کنیم و معنی موردنظرشان را بررسی می کند. لازم است حتما به این تفاوت های زبان انگلیسی با فرسی توجه کنید. هیچ وقت فکر نکنید با ترجمه تحت الفظی میتوانید معنای دقیق یک متن را متوجه شوید! بهتر است حتی هنگام جست و جوی معنای عبارات، یک عبارت را به طور کامل گوگل کنید، نه یک کلمه تنها.
هنگام شروع یادگیری زبان انگلیسی لازم نیست حتما با مباحث زبان شناسی آشنا باشید. با این حال وقتی پای زبان و معنی در میان است، بستر استفاده نکته کلیدی است. کاربردشناسی سیستمی از زبان است که بدون تفکر ما را متوجه می کند که فرد دارد در مورد "flower-گل" توی باغ صحبت می کند تا "flour- آرد" شیرینی پزی. این سیستم ما را مستقیماً به سمتی هدایت می کند تا از عبارت "ببخشید، من باید از دستشویی استفاده کنم" و "یک لحظه صبر کن، من باید John را ببینم"استفاده کنم. در واقع کاربرد شناسی هم در بستری مشابه Semantics قرار میگیرد و این دو مفهوم هم پوشانی زیادی دارند.
دلیل اینکه بررسی زبان به این روش بسیار قدرتمند است این است که این امکان را به شما می دهد تا یک چیز بسیار عظیم، ناشناخته و دشوار به عنوان "زبان" را بگیرید و آن را به بخش هایی تقسیم کنید تا مسیر خود را برای درک ساده تر آن آغاز نمایید. آیا همچنان در کلاس زبان فرانسه خود حتی بعد از دو ترم، هیچ چیز را متوجه نمی شوید؟ این مسئله به این معنی نیست که شما استعدادی در زبان ندارید، اما ممکن است به این معنی باشد که واج شناسی قادر بودن به شنیدن و شناختن صداهای زبان، برایتان چالش برانگیز است و این نکته ای طلایی است. چرا که شما حالا نمی توانید مشکل تخیلی بی استعدادی در زبان را حل کنید. اما هزاران راه وجود دارند که قسمت هایی از مغزتان را که تفاوت میان صداها در عبارات را تشخیص می دهند، بیدار کنید.
زمانی که من یادگیری زبان اسپانیایی را آغاز کردم، تصور می کردم که هیچ وقت ساختار انعکاسی با مفعول های غیر مستقیم و جملات مثل Se le dijo que le tocó mudarse (به او گفته شده که باید برود) را نخواهم فهمید. برای من، این مشکل ریشه ای در ریخت شناسی یا معنی شناسی داشت؛ من متوجه این موضوع نمی شدم که چطور بخش هایی از فعلی مثل decirse (فعل اصلی این جمله، که به لطف ریخت شناسی اسپانیایی حتی در جمله مشاهده نمی شود)، موقع صرف شدن شکسته می شود. و نامفهومی ترتیب کلمات برای من به این معنی بود که نمی دانستم چه بر سر le آمده و کدام کلمه جای آن را گرفته بود. مغز انگلیسی من به دنبال فاعلی بود که فعلی آن را ادامه می دهد و به شکل منظمی در کنار یک مفعول قرار می گیرد. (they told him to sign up – به او گفتند که ثبت نام کند) اما اسپانیایی منطق متفاوتی دارد که برای من کاملاً غریبه بود. تشخیص مشکل و یادگیری منطق غریبه چیزی بود که مرا از ساعت ها مطالعه بی نتیجه و دلسرد کننده نکات اشتباه نجات داد.
اگر بتونید فقط یک روز در مورد خود ساختار زبان چیزهایی بیاموزید، نتیجه اش را در تمام روند یادگیری خود خواهید دید. به محض اینکه یک زبان را انتخاب می کنید و خود را در معرض آن قرار می دهید، به یاد داشته باشید که آن زبان را از منظر آن 5 سیستم بررسی کنید: صداها به چه صورت هستند؟ آیا بخش هایی از کلمات وجود دارند که در بستر های متفاوت بسیاری مورد استفاده قرار می گیرند؟ آیا افراد بومی استفاده از این کلمه در این موقعیت را مسخره می دانند؟ و اگر بله، پس معادل مناسب تر آن چه خواهد بود؟ و چرا؟
این یک اشتباه تایپی نیست. لازم است که قوی ترین سبک های (بله کلمه جمع است) یادگیری خود را برای یادگیری زبان دلخواهتان به کار بگیرید. اگر خود را به عنوان یک زبان آموز بصری و عملی می دانید، کسی که نیاز دارد تا چیزی را بخواند تا متوجهش شود. یا کسی که از هوش کافی برخوردار نیست، خود را زیادی دست کم گرفته اید و این موضوع سد مسیر یادگیری شما خواهد شد. چارچوب ها و آزمون های بسیاری وجود دارند که سبک یادگیری شما را می سنجند. از VARK گرفته تا آزمون شخصیت Myers-Briggs. آنها می توانند بینش ارزشمندی را در اختیار شما قرار دهند و البته شما را تشویق کنند تا به شکل مطلق یا "یا این یا آن" فکر کنید. که تأسف آور است چرا که همه ما چندین توانایی در زمینه های فکری داریم. چارچوب مورد علاقه من برای نمود سبک یادگیری، تئوری هوش های چندگانه است. این تئوری اشاره می کند که تنها یک "هوش عمومی" که هر کس سطحی از آن را داراست، وجود ندارد. بلکه تعدادی هوش هستند که همه ما تا درجه ای و به شکل های مختلفی در تمام طول زندگی خود از آنها بهره مندیم.
اینجا به بخش اصلی و مرکزی این هوش ها که به فرآیند یادگیری زبان مربوط می شوند، اشاره می کنیم.
به عنوان هوش "شنیداری" نیز شهرت دارد. این حساسیت به صداها و ریتم ها برای یادگیری زبان طلایی است. زبان آموزانی با هوش موسیقی-ریتمی قوی می توانند صداهای تازه زبان را ساده تر فرابگیرند یا اینکه احساس کنند می توانند صدای ذهنی خود را موقع تمرکز بر کلمات یا صداها بشنوند. این زبان آموزان از هر چه که به موسیقی و ریتم به گونه ای مربوط شود بهره خواهند بود. تماشای موزیک ویدئوها یا گوش کردن به پادکست به افرادی با هوش موسیقی بالا می تواند درک بهتری از توقف میان کلمات و عبارات، یا تأکید بر کلمات و عبارات در حرف زدن، بدهد.
این هوش جهان را به شکل یک سری از عکس ها و تصاویر درک می کند. خواندن کلماتی که نوشته شده اند و دیدن آن ها در ذهن می تواند به شما برای فهم مطالب کمک کند. زبان آموزانی که هوش بصری بالایی دارند، در انجام هر چه که به آنها تصویری از کلمه یا عبارت بدهد، خوب عمل می کنند. از ویدئو کلیپ هایی که در آنها افراد در حال صحبت در مورد اشیا یا اجرای افعال نشان داده می شوند گرفته تا ساختن جداول و فرهنگ لغات تصویری مخصوص خودشان.
هوش بالای زبانی لزوماً شما را زبان آموز برتری نسبتاً به بقیه افراد نمی کند. اما نشان می دهد که شما توانایی یادگیری کلمات جدید زبان از طریق کلمات دیگر را دارید. حل مشکل کلامی و روابط میان بخش های کلمات برای افرادی با هوش زبانی-کلامی بالا کار ساده تری است. زبان آموزانی که هوش زبانی بالایی دارند، می توانند برای تقویت دیگر هوش ها، خود را درگیر بازی های زبانی کنند که شامل کلمات نوشته شده یا شفاهی می شوند. یادتان باشد هنگام شروع یادگیری زبان انگلیسی وقت کافی برای بررسی روش های یادگیری زبان خودتان بگذارید.
هوش بالای منطقی-ریاضی می تواند سبب تمایل شما به یادگیری طبیعی روابط علت و معلولی شود که در زبان بسیار مهم هستند. یا اینکه می توانند نشان دهند که شما به تقسیم کردن ایده های زبان شناسی به بخش های واضح و واقعی مثل صرف فعل یا نمودار ساختاری جمله علاقمندید. زبان آموزانی که به لحاظ منطقی-ریاضی باهوش هستند، در درک بعضی از زمینه ها نیاز به تلاش بیشتری دارند. به عنوان مثال اینکه چرا شکلی از فعل در انتها یک e دارد و یک فعل دیگر ندارد یا تعمیم اطلاعات به قواعد زبانی. تکرار برای به خاطر سپردن نکات بدون یادگیری دلیل منطقی آن ها طاقت فرسا خواهد بود.
زبان آموزانی با هوش لمسی بالا به بدن های خود برای یادگیری اتکا می کنند. آنها می توانند با بازی کردن سناریوها یا ورزشی که بلدند، زبان مقصد را بیاموزند. زبان آموزانی که دارای این هوش هستند، موقع حرکت کردن و کار با دست هایشان مثل ساختن یا سرهم کردن چیزها در یادگیری موفق خواهند بود.
هوش میان فردی یا اجتماعی به معنی یادگیری از طریق روابط گروهی و تعامل با دیگر افراد است. زبان آموزان این چنینی احتمالاً داشتن مکالمه های پی در پی به زبان مقصد را بسیار مهیج می دانند. و ارتباطات اجتماعی، سطح رسمی بودن مکالمات و زبان بدن را خیلی زود یاد میگیرند. زبان آموزان اجتماعی، به صورت طبیعی در شناخت معانی و دلالت های ضمنی مستعد هستند و مکالمات رو در رو را با کارکردن به نسبت خواندن کتاب راحت تر می آموزند.
هوش درون فردی به این معنی است که شما خود را می شناسید و عموماً شامل تفکر در سکوت و پردازش فعالانه می شود. زبان آموزانی با هوش درون فردی بالا می توانند در سکوت مکالمه ای که به تازگی داشتند را مرور می کنند و از اشتباهات خود می آموزند. و به نسبت بقیه افراد در تشخیص اینکه کی و کجا دچار اشتباه شدند، بهترعمل می کنند. زبان آموزان این چنینی می توانند سعی کنند تا به زبان مقصد و با استفاده از زبان مقصد فکر کنند.
اگر برای شناخت قدرتمندترین هوش های خود در زمینه یادگیری زبان نیاز به کمک دارید، می توانید از آزمون زبان آنلاین استفاده کنید تا به سمت درستی هدایت شوید. فقط به یاد داشته باشید که بر روی یکی یا دو تا از قوی ترین سبک های یادگیری خود تمرکز نکنید که از بقیه محروم نمانید؛ سعی کنید که درکی درست از این پیدا کنید که چطور به بهترین شکل در موقعیت های مختلف می توانید بیاموزید و از آن استراتژی های متفاوت برای انجام فعالیت های مختلف آموزشی بهره ببرید.
خب مراحل اولیه زبان شناسی را گذراندید و در مورد راه های مختلف یادگیری فکر کردید. قبل از اینکه یک کتاب تازه بردارید یا در کلاس ثبت نام کنید، یک مرحله مهم دیگر باقی مانده و آن پاسخ به این سؤال بزرگ است: اصلا چرا زبان یادبگیریم؟ اگر برای جلسه در اتاق هیئت مدیره یا تماس های کنفرانسی لازم است که چینی یاد بگیرید، فکر می کنید که برداشتن کلاس با یک دانش آموز 20 ساله در شانگهای در اسکایپ به نیاز های شما پاسخی خواهد داد؟ همچنین اگر هدف شما مهاجرت به خارج از کشور و پیدا کردن دوستان جدید و ساخت یک زندگی اجتماعی به زبان خارجی است، ترم فشرده دستور زبان در دانشکده محل زندگی تان به کار شما نخواهد آمد. پس، چرا می خواهید زبان یاد بگیرید؟ برای تجارت؟ تفریح؟ هر دو؟ هیچ کدام؟ آیا هنوز به دنبال انگیزه مناسبی برای یادگیری زبان هستید؟
اگر پاسخ این سؤال را به این شکل دادید که "برای حرفه ام" یا "برای سفر" بهتر است کمی عمیق تر شوید و تلاش کنید که پاسخ خود را در چارچوبی قرار دهید که در مسیر سیستم های زبان شناسی و سبک های یادگیری که ذکر کردیم، باشد. بنابراین اگر برای شغل خود به عربی نیاز دارید، دقیقاً به چه شکل و در کجا کار؟ اگر تنها برای اضافه کرد یک خط به رزومه تان است که نشان می دهد عربی بلدید، خب ساده است. اما نکته اصلی از دست می رود. آیا نیاز دارید تا گزارش ها را بخوانید و بنویسید؟ یا اینکه به آن زبان مطلبی را ارائه کنید یا در کنفرانس شرکت کنید؟ آیا یک مکالمه دوستانه تازه موقعیت های بسیاری را در اختیارتان می گذارد؟
در عبارات فعلی که استفاده شد نکته اصلی را پیدا کنید؛ خواندن، نوشتن، ارائه کردن مطلب، انجام مکالمه دوستانه، به این فکر کنید که چه ارتباطی میان آن ها و سبک های یادگیری و سیستم های زبانی وجود دارد. بعد کمربندهای خود را ببندید و برای پرواز آماده شوید.
تا حالا احتمالاً از خود پرسیده اید که همه اینها به این معنی است که باید یک کلاس بردارید یا یک معلم خصوصی پیدا کنید یا اینکه همه این کارها را خود به تنهایی انجام دهید. خب، پاسخ این است که همانطور که می توانید حدس بزنید هیچ پاسخ همه شمولی وجود ندارد. پاسخ به درک شما از زبان و بینش شما از سبک یادگیری و انگیزه تان برای یادگیری زبان و همچنین شرایط زندگی تان در حال حاضر که می خواهید اقدام به آغاز یادگیری کنید، بستگی دارد. استراتژی شما هر طور که به نظر برسد، احتمالاً برخی از این المان ها را شامل می شود:
کلاس درس: متنفر بودن از کلاس های فیزیکی به عنوان یک روش از مدافتاده برای زبان آموزان متداول است. اما بسیاری از شرکت در گروه و پرسش رو در رو بهره زیادی می برند. این دوره های گروه معمولاً اقتصادی تر از کلاس های خصوصی هستند و ساختارهایی را ارائه می دهند که بسیاری از ما به آنها نیاز داریم.
معلم خصوصی: معمولاً گران تر از یک کلاس در مؤسسه آموزشی محلی یا مدرسه زبان به حساب می آید اما دروس ارائه شده درکلاس خصوصی بسیار شخصی تر است و به شما این امکان را می دهد تا با یک کارشناس ارتباطی را پایه ریزی کنید و بر بخش هایی تمرکز کنید که در پیشرفت در آنها به کمک نیاز دارید. WyzAnt مکانی ایده آل برای پیدا کردن مدرس خصوصی برای کلاس های این چنینی است. می توانید در میان گزینه های موجود جستجو کنید و علاوه بر مشخصاتشان، امتیازهایی که از طرف زبان آموزان دریافت کرده اند را نیز بررسی کنید. اگر به پیدا کردن مدرس خصوصی آنلاین علاقمندید، می توانید سری به Verbling بزنید. در آنجا امکان جستجو مدرس خصوصی از سراسر جهان و تعیین جلسات در وب سایت وجود دارد.
دوره های آنلاین و ابزارها: به لطف اینترنت شما هم اکنون می توانید بدون خارج شدن از منزل یا دفتر کارتان یک کلاس معمولی در اسکایپ داشته باشید. ابزارهای دیجیتال برای افراد پرمشغله و کسانی که برای تعهد هفتگی یا روزانه آمادگی ندارند، انعطاف بیشتری را ارائه خواهند داد. می توانید عبارت"دوره های زبان آنلاین" را جستجو کنید یا با برخی از بهترین اپلیکیشن های یادگیری زبان شروع کنید.
خودآموزی: آموزش زبان خود، بیشترین میزان انعطاف را برایتان به همراه می آورد اما کمترین راهنمایی را خواهید داشت. برای بسیاری، تکیه کردن به وبلاگ های آموزش زبان، یوتیوب و برخی کتاب های سنتی راه مناسبی است.
ترکیبی از همه این رویکردها: برای بسیاری از زبان آموزان ترکیب کردن این رویکردها بهترین راه است و FluentU منبعی مناسب برای عملی کردن این ایده است.
با داشتن امکان انتخاب از میان گزینه های ارزشمند، به نظر احمقانه می رسد که خود را به یک رویکرد محدود کنید. در اینجا به چند مثال در مورد چگونگی ترکیب کردن رویکردهای مختلف یادگیری زبان برای دستیابی به اهداف شما می پردازیم.
شما یک دانشجوی جوان و بی پول با بودجه صفردرصدی برای یادگیری زبان هستید. درست مثل من وقتی یادگیری زبان را آغاز کردم، اما قصد دارید که یک یا دو زبان برای آمادگی برای سفر جاده ای خود بعد از فارغ التحصیلی بیاموزید. هیچ وقت تا به حال زبانی یاد نگرفته اید بنابراین در مورد سیستم یا مسیر یادگیری خود اصلاً مطمئن نیستید اما املای انگلیسی یا زبان مادریتان عالی نیست و قسمت سوم هیچ کدام از افعال را نمی دانید.
با این حال، اما به تقلید در لحظه لهجه های کشور خود معروفید که سبب می شود فکر کنید نقاط قوت شما واج شناسی و تقلید درست صدای کلمات است. به همین دلیل و بر اساس اینکه اگر چیزی در موسیقی یا به شکل موزیکال مورد استفاده قرار بگیرد، شما قادر به به یاد آوردن هر چیزی در جهان هستید، می توانید نتیجه بگیرید که هوش موسیقایی و ریتمیک شما از ارزشمندترین دارایی هایتان است.همچنین شما از آن دسته آدم هایی هستید که ترجیح می دهید در سکوت تفکر کنید. (که البته به هیچ وجه به این معنی نیست که فراری از اجتماع هستید)، بنابراین هوش درون فردی می تواند ابزار مفید دیگری باشد که در مسیر یادگیری زبان در اختیار دارید.
از آنجایی که گوش هایتان شما را در مسیر به جلو می برند، اجازه دهید هوش موسیقایی-ریتمی شما و استعدادتان در لهجه ها شما را به سمت یادگیری یک زبان جدید هدایت کند. می توانید با ترکیبی از موسیقی و برنامه های رادیویی به زبان مقصد شروع کنید تا ذهنتان آماده شود یا بتوانید یادگیری زبان از طریق موسیقی را نیز امتحان کنید. در حین اینکه لغات تازه را با استفاده از ابزارهای آنلاین و اپلیکیشن هایی مثل بازی ها و فلش کارت ها یاد میگیرید، سعی کنید با کلمات در رادیو و تلویزیون می شنوید ارتباط برقرار کنید. از آنجایی که انگیزه شما پیدا کردن دوستان جدید در بخش های مختلف دنیاست، می توانید از ابزارها و اجتماعات آنلاینی استفاده کنید که شما را با افراد بومی مرتبط می سازند.
شما برای شرکتی کار می کنید که مدام از شما می خواهد که برای مأموریت های کاری به ژاپن سفر کنید و سعی دارید که با داشتن شرایط سفر حقوق خود را افزایش دهید. بودجه ای برای یادگیری زبان نیز در اختیار دارید اما وقت زیادی ندارید. به کلاس های زبان دوران دانشکده تان فکر می کنید و به نظرتان مسخره می رسد چرا که هیچ وقت نتوانستید حرف r یا حروف صدادار عجیب و غریب را درست تلفظ کنید. اما تشخیص بخش انتهایی کلمات و فهمیدن شکل های مختلف یک فعل به نظر ساده تر می رسیدند. که این مطلب این را می رساند که ریخت شناسی (morphology) برای شما ساده تر است. احتمالاً به دلیل هوش منطقی-ریاضی بالایی که دارید، شناسایی الگوها و ارتباطات برایتان بسیار ساده است و به چالش های بازی ای مثل سودوکو فائق می آیید. اما هوش بصری-فضایی تان نیز ارزش یکسانی دارد چرا که گاهی اوقات مچ خود را در حالی می گیرید که در حال تصویرسازی یک لغت در سرتان هستید یا لازم است که برای فهیمدن بهتر کلمه را روی کاغذ بنویسید. با نقاط قوت و محدودیت زمانی با استفاده از دانلود کردن پازل ها و اپلیکیشن های آنلاین بازی کنید تا بخش منطقی مغز خود را در حین یادگیری لغات جدید تحریک نمایید. بین جلسات، می توانید جلسات خصوصی با یک مدرس زبان را با استفاده از اپلیکیشن های FluentU برای آیفون و اندروید وقتی در صبح و بعدازظهر در حال رفت و آمد هستید، هر چند روز در هفته که دوست داشتید، ثبت نام کنید.
هیچ کدام از این مثال ها نه تنها قرار نیست که استراتژی های طاقت فرسایی باشند، بلکه قدم های ابتدایی هستند که یک نفر برای شروع مسیر یادگیری زبان بر می دارد. نکته مهم این است که این مسیر قرار است که یک فرآیند استقرایی باشد؛ با نگاهی به خود و نقاط قوت، ضعف و اهدافتان شروع کنید به جای اینکه اجازه دهید که زبان یا روشی که دوستتان برای یادگیری اسپانیایی دنبال کرد راه را به شما دیکته کند.
یکی از مهم ترین قواعد یادگیری زبان این است که هیچ پایانی ندارد. تا آنجا که به سیستم داخلی سیم کشی مغز ما مربوط می شود، ما همه به یک شکل زبان یاد میگیریم. شما بعد از یک سال از شروع یادگیری زبان انگلیسی پیشرفت قابل ملاحضه ای خواهید کرد. تفاوت ها به نسبت هر زبان آموز متفاوتند؛ اگرچه همه بر اساس اصول یکسانی هستند، راه حل یک نفر برای فرد دیگری می تواند کاملاً بی مصرف باشد. به همین دلیل نباید به هیچ کس اجازه دهید که "بهترین راه یادگیری زبان" را برایتان بگوید.چگونگی یادگیری زبان به وسیله فهم زبان، فهم مسیر یادگیری و فهم اینکه ما که هستیم و چه می خواهیم تعیین می شود.
ما در آموزش زبان آنلاین تیکا مسیر یادگیری زبان را با بهترین اساتید نشان شما می دهیم و شما در روند یادگیری زبان کمک خواهیم کرد. پس همین حالا دست بکار شوید و یادگیری خود را با تیکا شروع کنید.