آیا تا به حال برای شما اتفاق افتاده که دستور یک غذا را بخوانید و با اصطلاحاتی مواجه شوید که ندانید معنی آنها چیست؟ یکی از مواردی که میتواند نگرانیهای شما را هنگام مواجهشدن با این اصطلاحات از بین ببرد و معنی درست کلمه را به شما منتقل کند این است که با آنها آشنا شوید و معنی هرکدام را به درستی بدانید. فرقی ندارد که شما قصد دارید به عنوان یک آشپز در کشورهای انگلیسی زبان کار کنید و یا یک دستور آشپزی به زبان انگلیسی را بخوانید، درهرصورت مهم است که با اصطلاحات آشپزی به انگلیسی آشنا شوید. در ادامه لیستی از لغات زبان و مهمترین اصطلاحاتی که در آشپزی با آنها زیاد مواجه میشوید را برای شما آماده کردیم تا هنگامیکه با عبارت یا کلمهای آشنا نیستید بتوانید از این لیست به عنوان یک مرجع سریع استفاده کنید.
در زیر مهمترین کلمات و اصطلاحات آشپزی به انگلیسی و لغات انگلیسی را شامل میشوند؛ بنابراین برای راحتی خود بهتر است آنها را به خاطر بسپارید:
انگلیسی | فارسی | توضیح |
Al dente | - | در ایتالیایی به معنای "به دندان" است و زمانی به کار میرود که ماکارونی آنقدر پخته میشود تا سفت شود.
|
Bake | پخت | برای پختن غذا با حرارت خشک در فر به کار برده میشود. زمانی که غذا شامل گوشت، مرغ یا سبزیجات باشد به آن بو دادن میگویند. |
Barbecue | باربیکیو | برای پختن غذا روی کباب یا تفت دادت کردن روی ذغال گفته میشود. |
Baste | باست | به مرطوب کردن غذا در حین پخت به منظور جلوگیری از خشک شدن و طعم دادن به آن گفته میشود. |
Beat | ضربه | به مخلوطی از مواد که با قاشق، همزن یا همزن سریع هم زده میشود تا به غلظت دلخواه برسد گفته میشود. |
Blanch | بلانچ | قرار دادن سبزیجات یا میوهها در آب جوش برای مدت زمان بسیار کوتاه (معمولاً ۳۰ ثانیه یا کمتر). معمولاً غذا به سرعت به یک کاسه آب یخ منتقل میشود تا پختن متوقف شود. برای آمادهسازی برای یخ زدن یک غذا یا برداشتن پوست (مانند گوجهفرنگی و میوههای هستهدار) نیز به کار برده میشود. |
Boil | جوشاندن | به پختن در آبی که به ۲۱۲ درجه فارنهایت رسیده است گفته میشود. |
Brine | آب نمک | فرآیندی که طی آن گوشت قبل از پختن در معرض نمک قرار میگیرد. آب نمک مرطوب زمانی است که گوشت در محلول آب نمک به طور کامل خیس میشود. آب نمک خشک زمانی است که نمک به طور مستقیم روی گوشت مالیده شود. مدت زمانی که یک تکه گوشت آب نمک میزند به اندازه تکه گوشت بستگی دارد. به طور معمول تکههای بزرگتر گوشت نسبت به قطعات کوچکتر برای مدت طولانیتری خیس میشوند یا در معرض نمک قرار میگیرند. |
Caramelize | کاراملیزه کردن | شکر را بپزید تا قهوهای شود و عطروطعمی به خود بگیرد. این اصطلاح همچنین برای توصیف عمل پخت آهسته غذا تا زمانی که قهوهای رنگ شود نیز استفاده میشود، یعنی زمانی که قندهای طبیعی موجود در غذا آزاد میشوند. نمونه بارز آن قهوهای شدن پیاز است. |
Chiffonade | شیفوناد
| برای بریدن سبزیجات برگدار به رشتههای نازک و روبان مانند به کار برده میشود. |
Deglaze | دگلاز | برای جدا کردن تکههای قهوهای از تابه با اضافه کردن مایع و سپس جدا کردن تکهها از تابه گفته میشود. |
Dice | تاس | برای برش غذا به مکعبهای بسیار کوچک به کار برده میشود. |
Double boiler | دیگ دوبل | یک قابلمه مخصوص که از دو قابلمه تشکیل شده است که در کنار هم قرار میگیرند تا آب را در ظرف پایینی قرار داده تا بجوشد و حرارت را به ظرف دومی که غذا در آن پخته میشود میفرستد. یک دیگ دوبل را نیز میتوان با یک کاسه ایمن حرارتی که در بالای یک قابلمه قرار میگیرد، ساخت. |
Dredge | لایروبی | این اصطلاح برای پوشاندن غذای نپخته، معمولاً با آرد، آرد ذرت، یا خرده نان به کار میرود. |
Emulsify | امولسیون کردن | برای ترکیب دو ماده با هم که معمولاً با هم زدن آنها با همزن، مخلوط کن یا روشهای دیگر مخلوط نمیشوند. یک نمونه بارز آن مخلوط روغن و سرکه برای تشکیل سس سالاد است. |
Fold | تا کردن | برای ترکیب کردن مواد سبک و پر از هوا، مانند خامه فرم گرفته یا تخممرغ زده شده، با استفاده از یک حرکت آرام آرام به کار میرود. |
Grease | گریس | مالیدن چربی یا روغن داخل ظرف یا ماهیتابه برای جلوگیری از چسبندگی. |
Julienne | جولین | برای بریدن یک غذا به قطعات بلند و نازک مانند چوب کبریت گفته میشود. کوچک و نازک بودن این قطعات به این معنی است که غذا خیلی سریع پخته میشود. |
Knead | ورز دادن
| برای کار کردن خمیر، مانند خمیر نان یا ماکارونی، معمولاً با دست خمیر را تا میکنند و فشار میدهند. این کار به منظور ایجاد گلوتن در خمیر انجام میشود که به محصول نهایی استحکام و بافت میبخشد. |
Leavening | مایه خمیر کردن | مادهای که به خمیر یا خمیر اضافه میشود تا به غذا در حین پخت کمک کند. عوامل خمیر کننده رایج عبارتاند از جوش شیرین، بیکینگ پودر، مخمر، هوا و بخار. |
Marinate | - | قرار دادن غذاها در یک مایع طعم دار به منظور انتقال طعمها. |
Parboil | - | برای پختن قسمتی از غذا با جوشاندن گفته میشود. معمولاً به عنوان اولین مرحله قبل از اتمام پختوپز با روش دیگری انجام میشود. |
Pith | مغز | بافت سفید اسفنجی پوست پرتقال، لیمو و سایر مرکبات را پوشانده است. |
Proof | اثبات | این اصطلاح در آشپزی دو تعریف متفاوت دارد. یکی این است که اجازه دهید مخمر خودش را با آب ترکیب کند تا زمانی که حبابهایی شروع به تشکیل شدن کنند، که مخمر را فعال میکند تا به عنوان یک خمیرمایه عمل کند. همچنین برای مدت استراحتی که به خمیرهای خاصی داده میشود، پسازاینکه پخته میشوند، به کار میرود. |
Puree | پوره | له کردن یا مخلوط کردن غذا تا زمانی که به مایع تبدیل شود مانند سوپ. |
Reduce | کاستن | به غلیظ شدن یک مایع یا سس با جوشاندن، به منظور غلیظ شدن طعم گفته میشود. |
Roux | روکس | آرد و چربی که با هم پختهشدهاند و به شکل خمیری درمیآیند که سس غلیظ میشود. |
Sauté | تفت دادن | به پختن غذا با مقدار کمی چربی روی حرارت نسبتاً زیاد گفته میشود. |
Scald | جوش زدن | برای گرم کردن مایع تا زمانی که حبابهایی در اطراف لبه ایجاد شود، به کار میرود. |
Simmer | دم کردن | به پختن در مایعی که زیر جوش است و حبابهایی تشکیل میشوند گفته میشود. |
Skewer | سیخ | قطعهای چوبی یا فلزی نازک که برای کنار هم نگهداشتن گوشت و یا سبزیجات برای کباب کردن استفاده میشود. |
Skim | کم چرب | به حذف هرگونه کف یا چربی سطحی از مایع گفته میشود. |
Spatchcock | اسپچکاک | این اصطلاح برای شکافتن مرغ با برداشتن ستون فقرات به کار میرود تا بتوانید آن را صاف کنید و در نتیجه پوست تردتر و پخت یکنواخت و سریعتر ایجاد کنید. |
Springform pan | تشت فنری | نوعی ظروف پختوپز که میتوان کنارههای آن را از ته آن جدا کرد. این ظرف به از بین بردن خطرات مربوط به سوختن و یا از بین رفتن کیک توسط تابههای سنتی کمک میکند. این ظرفها برای چیزکیکها، تارتهای کراست شده و کیکهای بستنی بسیار مفید هستند زیرا میتوان آنها را بدون آسیب به قسمتهای بالایی، پایینی یا کنارههایشان جدا کرد. |
Steam | بخار | برای پختن غذا در توری یا بخارپز که روی قابلمه آب جوش گذاشته شده است به کار میرود. |
Steep | شیب تند | خیساندن قهوه، چای یا گیاهان در آب داغ یا در حال جوش به طوری که مایع مزه غذای خیس شده را بگیرد. |
Stock | موجودی | مایع صافشدهای که حاصل پختن سبزیجات، سبزیها، گوشت یا ماهی در آب برای ساعتها روی حرارت ملایم است. این مایع خوشطعم اغلب در سوپها، خورشها و سسها استفاده میشود. |
Tenderize | نرم کردن | هنگامی که گوشت را طوری آماده میکنید که لطیف و نازک میشود این اصطلاح به کار میرود. این کار را میتوان با کوبیدن، سوراخ کردن، مرینیت کردن یا آب پز کردن گوشت انجام داد. |
Yeast | مخمر | یک موجود میکروسکوپی که قندها یا نشاسته را به الکل و دی اکسید کربن تبدیل میکند. از مخمر نانوایی در خمیر کردن خمیرهای خاصی استفاده میشود. |
Whip | زدن | برای هم زدن غذا با همزن یا همزن به منظور جذب هوا و ایجاد حجم به کار میرود. |
Zest | پوست | به قسمت بیرونی و رنگی پوست مرکبات گفته میشود. اغلب به عنوان تقویتکننده طعم استفاده میشود. |
برای مطالعه "اصطلاحات انگلیسی در مورد ازدواج و روابط عاطفی" روی عنوان کلیک کنید.
در پایان امیدواریم که لیست اصطلاحات آشپزی به انگلیسی برای شما مفید بوده باشد. اگر قصد یادگیری زبان انگلیسی را دارید و یا در حال آموزش هستید، یادگیری این اصطلاحات خالی از لطف نیست زیرا در زندگی روزمره ممکن است با آنها زیاد برخورد داشته باشید.
ما در سامانه آموزش زبان آنلاین تیکا توسط بهترین اساتید به شما آموزش خواهیم داد و شما را در این مسیر کمک خواهیم کرد و شما را در مسیر یادگیری زبان یاری خواهیم کرد. پس فرصت را از دست ندهید و همین حالا با مراجعه به سایت تیکا، کلاس خود را شروع کنید.