برای بسیاری از زبان آموزان سوالی که مطرح می شود این است که زبان و گویش چه تفاوتی با هم دارند و در این بین لهجه کجا قرار می گیرد . در این مقاله تلاش می کنیم به تفاوت بین گویش و زبان و لهجه بپردازیم . هر کدام را تعریف می کنیم و این موضوع را بررسی می کنیم.
تا حالا شده که با دستان عرق کرده و نفس زنان از خواب بیدار شوید انگار که از یک کابوس عمیق برخاسته اید و از خودتان بپرسید: خدایا! فرق بین زبان و گویش چیه؟ خب .... نه؟ باشه.
اما می خواهید که بدونید؟ خب من فکر می کردم که هرگز نمی پرسید. در این مطلب، ما سه تفاوت عمده میان زبان و گویش را عمیقاً بررسی می کنیم. و به عنوان جایزه تفاوت میان گویش با لهجه را هم خواهیم آموخت. پس بیایید وارد اصل مطلب شویم. موافقید؟
بگذارید رُک بگویم. هیچ تفاوت عینی میان زبان و گویش وجود ندارد. آنها هر دو ساختارهای ارتباطی هستند که توسط کسانی که زبان مادریشان را سخن می گویند، به کار گرفته می شوند.
اگرچه من قصد دارم که اینجا سه تفاوت را مطرح کنم، اما دو تا از آنها اهمیت بیشتری دارند. اینکه به دنبال تفاوت های جداکننده قطعی باشیم وسوسه انگیز است اما در زبان شناسی مفاهیم آنقدری که ما دلمان می خواهد سرراست و مشخص نیستند.
فارغ از زبانی که شما در حال یادگیری آن هستید، مهم است که با گویش ها و لهجه های مربوط به آن زبان آشنا شوید. حتی اگر یکی از آنها را به صورت تخصصی انتخاب کنید. (مثل ماندرین نوعی زبان چینی- تایوانی به جای ماندرین اصلی)، عادت کردن به بقیه گویش ها یا لهجه ها شما را برای برقراری ارتباط با افرادی اهل قسمت های مختلف جهان آماده می کند و به شما اجازه می دهد که فارغ از مبدأ آن از رسانه های زبانی که در حال یادگیری آن هستید، لذت ببرید.
حالا که اهمیت آشنایی با گویش ها و لهجه های مختلف را می دانید، بیایید که نگاه دقیق تری به تفاوت میان زبان ها و گویش ها بیندازیم.
تعریف زبان بر اساس دیکشنری Merriam-Webster ، کلمات، تلفظشان و روش های ترکیب آنهاست که توسط یک جامعه استفاده و فهمیده می شود.
از طرفی گویش، زبان های گوناگون منطقه ای تعریف شده که با نوع خاصی از کلمه ها، دستور زبان و تلفظ شناخته می شود. احتمالاً توجه کرده اید که تفاوت روشنی میان این دو تعریف وجود ندارد. اما همواره به این نکته اشاره شده که زبان ها ملی و گویش ها منطقه ای هستند و گویش ها توسط افراد کمی صحبت می شوند.
هر کشور حداقل یک زبان رسمی دارد که در اسناد رسمی و فعالیت های دولتی (مثل قانون گذاری یا فرمان های حکومتی) از آن استفاده می شود.
اما جایی که بیشتر افراد توقف می کنند، ما کمی عمیق تر توجه می کنیم. (بخوانید: به لحاظ زبان شناسی دقیق تر.)
یک گویش توسط یک اعلامیه یا فرمان به زبان تبدیل می شود. دولت به یک سیستم سخن گویی به عنوان زبان رسمی جایگاه خاصی می بخشد. به زبانی دیگر، یک زبان وقتی به یک زبان تبدیل می شود که توسط دولت به تأیید رسیده باشد.
زبان شناس Max Weinreich زمانی گفت: "یک زبان، گویشی است با ارتش و نیروی دریایی."
به عنوان مثال، وقتی که فیلیپینی ها داشتند از میان 8 گویش اصلی شان یکی را به عنوان زبان رسمی انتخاب می کردند، تصادفی نبود که Tagalog انتخاب شد. اگرچه اکثریت کشور در آن زمان به ندرت قادر به صحبت کردن به گویش Tagalog بودند، این مسئله سردمداران کشور در پایتخت(که Tagalog را خوب و روان صحبت می کردند) را از انتخاب آن به عنوان زبان رسمی بازنداشت.
چرا که زبان ها در واقع همان گویش ها هستند و بسیاری از موقعیت ها وجود دارند که در آن از افراد خواسته می شود که به دو زبان مختلف صحبت کنند و آنها قادر به فهمیدن هر دو هستند. وقتی که یک زبان یا گویش مشابه دیگری است، آنها مشترکاً قابل درک (mutually intelligible) خوانده می شوند.
به عنوان مثال دو زبان مشترکاً قابل درکِ زبان رسمی دانمارک را درنظر بگیرید. سوئدی و دانمارکی.
ساختار استاندارد یک داستان به این شکل می شود: یک دانمارکی،سوئدی و نروژی وارد یک بار شدند. ... آنها مثل همیشه حرف می زدند.
بدون شوخی !
آیا می دانستید که کشورهای اسکاندیناوی می توانند بدون حضور مترجم با هم صحبت کنند؟
مست یا هشیار، آنها حرف هم را می فهمند. در حالیکه به صورت رسمی آنها به سه زبان مختلف (دانمارکی، سوئدی و نروژی) صحبت می کنند. در اینجا می توان ادعا کرد که آنها در حقیقت به سه گویش مرتبط که از یک زبان مادری نشأت گرفته حرف می زنند.
زبان ها معمولاً قوانین دستور زبان و منابع فراوان ادبی دارند. آنها نه تنها در رسوم شفاهی بلکه در منابع کتبی نیز وجود دارند.
در مقایسه، گویش ها معمولاً بیشتر از اینکه نوشته شوند، صحبت می شوند. و اگر نوشته شوند، معمولاً در اسناد رسمی و ملی وجود ندارند.
این تفاوت منصفانه است، اما تنها نیمی از مسئله را روشن می کند.
در حالیکه منابع موجود ادبیات مشخصاً عاملی برای انتخاب یک زبان رسمی است، برعکس آن هم رخ می دهد. اعلام یک گویش به عنوان زبان رسمی خودمختار است و نویسندگان را به ارائه آثار به آن زبان تشویق می کند. به دلیل اینکه دولت، زبان ایکس را به عنوان زبان رسمی اعلام کرده تمامی امور رسمی به آن زبان نوشته می شوند.
تمامی احکام، یادداشت ها حتی قیمت هویج هم به زبان ایکس نوشته خواهد شد. بخش قابل توجهی از منابع و سوابق ادبیات معمولاً بعد از انتخاب یک زبان به عنوان زبان رسمی به وجود می آیند.
و حالا به دلیل اینکه شما مقدار زیادی سوابق کتبی از زبان ایکس دارید، این زبان پاسخگویی سیستم استاندارد می شود. کسانی که از زبان ایکس برای ارتباط استفاده میکنند، حالا بحث های خود را بر سر دستور زبان ایکس آغاز می کنند چرا که شکل نوشتاری بسیار قابل انعطاف تر از شکل شفاهی آن است.
این مسئله در نهایت باعث می شود که ایکس بسیار تکامل یافته تر از دیگر گویش ها به نظر برسد. اما ما هرگز نباید فراموش کنیم که ایکس در ابتدا ممکن است تنها به دلیل اتفاقی تاریخی، شانس یا دلایلی سست انتخاب شده باشد.
همچنان، افرادی هستند که ادعا می کنند که زبان ها ذاتاً هوشمندانه تر و پیشرفته تر از گویش ها هستند.
اگر این پیشرفته بودن به شکل دشواری تکامل یافته یا پیچیدگی زبانی تعریف شود، پس Archi(گویشی که در مناطق کوهستانی روسیه صحبت می شود) می تواند کاری کند که تکلیف فرانسه شما شبیه یک اسباب بازی جویدنی به نظر برسد.
Archi دارای تعداد زیادی واج، یک مورفولوژی (تاریخ تحولات لغوی) و شکل های صرفی پیچیده و خسته کننده است به صورتی که ریشه یک فعل می تواند تعداد 1502839 شکل مختلف را تولید نماید.
از طرفی اگر ادعا می کنید که هوشمندانه بودن یک زبانه ریشه در سادگی آن دارد، پس دچار تعارض خواهید شد اگر قرار باشد از به کارگیری زبان های دشواری چون زبان مندرین، مجارستانی یا تایلندی در گفتگوهای روزمره دفاع کنید.
برای مثال، زبان چینی بیش از 50000 کارکتر دارد (که تنها 5 تا 7 هزار تای آن برای خواندن روزنامه نیاز است.) و همچنین این زبان وابسته به آهنگ صدای گوینده است. به این معنی که یک بخش مجزا مثل “ma” به نسبت شکل تلفظش می تواند به معنی مادر یا اسب باشد. (در واقع این بخش چهار نوع تلفظ متفاوت را داراست و ma می تواند به معنی ناهموار یا آدم بددهن نیز باشد.)
در نتیجه چه کسی می تواند اعلام کند که یک زبان زیبا هست یا نه ؟ و نباید فراموش کرد که گویش هایی وجود دارند که به اندازه زبان های شناخته شده باارزش هستند.
در نگاه اول یک زبان می تواند برتری های ذاتی داشته باشد که جایگاهش را فرای یک گویش تضمین کند. اما هرچه زبان شناسان به موضوع دقیق تر می پردازند، هر دو مشابه به نظر می رسند.
انگار که زبان ها کت و شلوار پوش و منظم و عطر زده وارد جمع رسمی می شوند در حالیکه گویش ها با لباس معمولی و صندل وارد مهمانی رقص می شوند.
از دید سطحی این دو بسیار متفاوتند. اما به محض اینکه موسیقی نواخته می شود. انگشتان پا شروع به ضربه زدن به زمین می کنند و سرها با ریتم موسیقی می رقصند، همه چیز شکل اولیه خود را از دست می دهد. هر دو زبان و گویش درست مثل تام کروز در فیلم Risky business به طرز احمقانه ای می رقصند.
به عنوان جایزه، ممکن است دوست داشته باشید که تفاوت میان یک گویش و لهجه را دریابید.
بسیاری از افراد این دو را با هم اشتباه می گیرند و آنها را جای هم استفاده می کنند. خبر خوب این است که اینجا تفاوت بسیار روشن تر است. یک لهجه زیرمجموعه یک گویش است.
در حالیکه گویش ها تمام جوانب زبان را پوشش می دهند (دستور زبان، لغات و تلفظ)، لهجه تنها درگیر مورد آخری یعنی تلفظ می شود.
طبق تعریف دیکشنری Merriam Webster یک لهجه یک روش معمول صحبت کردن در میان گروهی از مردم مشخصاً افراد بومی و ساکن یک منطقه است.
لهجه ها تحقیقات جالبی هستند. چرا که افراد را در منطقه مربوطه جغرافیایی خود سازمان می دهند. کلمات و جملاتی که به نظر مشابه می رسند وقتی توسط افرادی از دو منطقه مختلف جغرافیایی صحبت می شوند، کاملاً متفاوت به گوش می رسند.
در انگلیسی، بسیاری صداهای کوتاه و کشیده وجود دارند. لهجه های اصلی انگلیسی شامل لهجه بریتانیایی، ایرلندی، اسکاتلندی ، آمریکایی و استرالیایی می شوند.
هر کدام از آنها تفاوت های منطقه ای مخصوص به خود را دارند. لهجه های آمریکایی مثلاً شامل لهجه جنوبی، تگزاسی، نیویورکی، بوستون، کالیفرنیایی و بسیاری دیگر می شوند.
در انگلیس، افرادی که در شمال یا جنوب زندگی می کنند ممکن است از یک زبان و املا استفاده کنند اما صدای کلمات به وضوح متفاوت به گوش می رسند.
بسته به اینکه سخنگو در کدام منطقه زندگی می کند، حرف R در کلمه bar می تواند کاملاً به وضوح شنیده شود یا اصلاً شنیده نشود. کلمه bath ممکن است مثل حرف A درکلمه cat یا مثل حرف A در کلمه father به گوش برسد.
نکته جالب این است که بسیاری از افراد ادعا می کنند که لهجه آنها نوع صحیح تلفظ کلمات است. ما انسان ها اینطوری هستیم دیگر.
در حالیکه یک لهجه ممکن است انشعابات اجتماعی، اقتصادی و جغرافیای سیاسی داشته باشد، همه لهجه ها برابرند. همه آنها معتبر و صحیح هستند. و همه آنها زیبا به گوش می رسند.
پس شما حالا می دانید که هیچ تفاوت سیاه یا سفید مشهودی میان زبان ها و گویش ها وجود ندارد. و کاملاً قادرید که این تفاوت را به افرادی که هنوز این مسئله برایشان واضح نیست، توضیح دهید و حتی به بحث های زبان شناسان باتجربه نیز بپیوندید. پیشنهاد می کنم مقاله آموزش لهجه انگلیسی آمریکایی با VOA را بخوانید!
در سایت آموزش زبان تیکا می توانید به صورت آنلاین و از راه دور به یادگیری زبان دلخواه خود بپردازید . در صفحه اساتید آنلاین زبان ، استاد دلخواه خود را انتخاب کرده و در روز و ساعتی که تعیین می کنید کلاس آنلاین خود را داشته باشید.
منبع : Fluentu